جریان شکست خورده که اپوزیسیون و دولتهای بیگانه نیز ناآرامی و اغتشاشات آنان را تأیید و حمایت میکرد، اصرار داشت آشوبهای خیابانی را توسعه دهد و آتش درگیری میان طرفداران حکومت و گروههای هفتاد رنگ مخالف جمهوری اسلامی را شعلهور کند.
حضور پرشور و 85 درصدی مردم در پای صندوقهای رای در انتخابات ریاست جمهوری سال 88 ضمن آنکه جمهوریت نظام اسلامی را به منصه ظهور گذاشت، توطئههای دشمنان داخلی و خارجی که میتوانست ضربات سهمگینی، تحمیل ملت ایران کند را خنثی کرد؛ اما با این حال افرادی دیناپرست و جویای نام، با قدارهکشان علیه نظام همسو شده و شیرینی انتخابات 88 را در کام مردم تلخ کردند. حال پس از آنکه به نحوه شکلگیری و نقش خواص و دولتهای عربی و غربی در فتنه پرداختیم در فصل نهم به "نقش رهبری در پیروزی ملت و شکست آنارشیسم مخملی " میپردازیم:
انتخابات بهانهای برای مقابله با نظام
در انتخابات دهم ریاست جمهوری، ائتلافی ضمنی و نانوشته و مقطعی و مثلثیشکل میان "جریان تجدیدنظرطلب "، "اپوزیسیون " و "دولتهای بیگانه " برای انجام انقلاب مخملی در ایران به وجود آمد. این ائتلاف به بهانه انتخابات در پی تغییر نظام بود اما شکست خورد و به نتیجه نرسید. در این میان موسوی و کروبی و خاتمی و دیگر شخصیتهای مهم جبهه دوم خرداد، خواسته یا ناخواسته، رفتاری از خود بروز دادند که به اهداف آنان یاری رساندند. انکار اهداف انقلاب مخملی توسط ائتلاف مذکور، با وجود آن همه شواهد و بیانات صریحی که اینان بر قلم و زبان جاری ساختهاند، رفتار قاعدهمند، واقعبینانه و حساب شدهای به نظر نمیرسد.
دلایل مختلفی را میتوان برای به نتیجه نرسیدن این انقلاب بیفرجام برشمرد. نخست اینکه ایرانیان به رغم انتقادهایی که به حکومت و دولت خویش دارند در مجموع به آن اعتماد دارند. اگر در مواقعی هم اعتراضهای خیابانی به دلایل مختلف صورت میگیرد، این اعتراضها در جهان امروز که نقش رسانهها حتی در زندگی شخصی افراد پررنگ شده پدیدهای طبیعی است. امروز دیگر به دلیل انفجار جمعیت و شهرهای بزرگ و نقش نهادهای مدنی و رسانهها در کمتر کشوری میتوان سراغ گرفت که هیچگاه با تجربه اعتراضهای خیابان مواجه نشده باشند. اصولاً اعتراضهای خیابانی از تبعات شهرنشینی جدید است که حذف آن شاید ناممکن باشد.
به ویژه در ایران که مخالفان آن تمرکز ویژهای بر امور فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی ایران داشتهاند. به هر حال ایرانیان همواره نشان دادهاند که به جمهوری اسلامی اعتماد دارند و آن را به عنوان حکومت خویش پاسدارند. این موضع را دستکم میتوان در انتخابات و مناسبتهای سیاسی مشاهده کرد.
از سوی دیگر انقلاب رنگی در کشورهایی رخ میدهد که حکومتهای آنان از فرهنگ سیاسی عمیق تاریخی و ایدئولوژی سیاسی مشخصی برخوردار نیستند. در حالی که مشروعیت سیاسی جمهوری اسلامی مبتنی بر ایدئولوژیای است که ریشه در فرهنگ سیاسی و تاریخ گذشته ایرانیان دارد. این فرهنگ سیاسی نهادهای متناظر با خود را در بخشهای مختلف جامعه تولید کرده و از گسیختگی سیاسی آن جلوگیری میکند.
اگر جریان مخالف نظام بتواند با پیچیدهترین روشها و ترکیب آنها جمعیتی را در یک مقطع خاص به خیابانها بکشاند، جمهوری اسلامی براساس ریشههای فرهنگی و اجتماعی یاد شده همواره میتواند آن را حل و هضم نموده و عموم را برای دفاع از انقلاب سازماندهی کند.
* درایت رهبری کشور را نجات داد
اما مهمترین عاملی که در سه دهه گذشته به تثبیت و نهادینهسازی مردمسالاری در ایران انجامیده و در همین جهت در سال 88 نیز از وقوع
:: بازدید از این مطلب : 254
|
امتیاز مطلب : 55
|
تعداد امتیازدهندگان : 17
|
مجموع امتیاز : 17